در پی تصویب قانون الزام به داشتن شناسنامه در ایران به سال ۱۳۰۳، خمینی نخستین شناسنامه ی خود را در خمین دریافت می کند که در آن، سال نحس زایشش ۱۲۷۹ خورشیدی و بدون ماه و روز ثبت شده است. خمینی به جز این شناسنامه، از آنجا که هنوز “احوال شخصیه” به شکلی متمرکز برای افراد ثبت نمی شدند، دو شناسنامه ی دیگر هم دریافت می کند. شناسنامه ی دوم وی در قم با نام “روح الله موسوی خمینی” که تلاشی است برای منسوب کردن تبارش به امام موسای کاظم، برای وی صادر می شود که مصادف است با آغاز دوران آخوندی وی و یک سال پس از آن، شناسنامه ی سوم را با نام “مصطفوی خمینی” دریافت می کند !! نام پدر وی مصطفی بود و این نام گزاری اشاره به وی می باشد.
و با درگزشت بروجردی و یک سال پس از آن مرگ آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی، عرصه را برای جولان خمینی باز می شود، در حالی که هنوز خمینی تبدیل به خمینی کبیر یا آیت الله العظما نشده بود، چار آخوند دیگر که بساط مرجعیت و تقلید مومنان حلقه به گوش را افکنده بودند، سایه ی بس گسترده تر و نفوذی بس ژرف تر از خمینی داشتند: گلپایگانی، نجفی و شریعت مداری در قم و محسن حکیم در نجف.
در نهایت و در هنگام بر خر مراد سوار شدن خمینی، رایزن آمریکا در ملل متحد در سخنرانی خود در صحن همگانی، خمینی را به عنوان “یک قدیس سوسیال دمکرات” معرفی می کند !!
پرسش اینست که چرا یک نفر باید سه شناسنامه داشته باشد ؟!
ایران در راستای منافع خود در زمان اعلا حضرت محمد رضا شاه پهلوی نیز در سوریه حضور نظامی داشته است. حضور نظامی ایران در آن هنگام اما، در قالب نیروهای “پاسدار صلح ملل متحد” و در پی جنگ تحمیلی اعراب به اسراییل صورت گرفت که ارتش ایران در مرز میان این دو کشور در منطقه ی جولان حضور پیدا کردند.
ارتش شاهنشاهی ایران هتا در کشور عمان هم حضور نظامی داشت و در جنگ سه ساله ی “ظفار” بنا به درخواست رسمی پادشاه این کشور سلطان قابوس، از حاکمیت این کشور و دولتش دفاع نمود.
ایران در آن هنگام هم دارای منافع سرشار نفتی بود و هم منافع ملی ایران و امنیت خاورمیانه برای ما در اولویت قرار داشت. پس پرسش اینست که آیا حضور نظامی سپاه در سوریه و یمن نیز، هچنان منافع ملی ما را تامین می کند یا نه ؟
همه به خوبی می دانیم که در حالی ولایت فقیه در سوریه و یمن در حال آتش باری است که هزینه ی فوق سنگین و بسیار گزاف این جنگ ها از سوی جیب ملتی پرداخت می شود که بر خلاف روزگار پیش از شورش ۵۷، نسبت به وضعیت اقتصادی بسیار در رنج هستند و کمر مردم به واسطه ی دزدی های چند صد ملیارد دلاری ریش سپیدان خمینی زاده و آغازاده هایشان شکسته است؛ همچنین هیچ پشتیبانی جهانی ایی هم از این رویکرد جمهوری خونریز اسلامی در همکاری با دیکتاتور سوریه به منظور “ماندن در قدرت به هر قیمت” و “کشتار مردم خود با بمب های بشکه ای و شیمیایی”، وجود ندارد و مردم ایران نسبت به اینکه اوباشان آدمکش سازمان تروریستی سپاه در سوریه و یمن مشغول آدم کشی هستند، بسیار ناخرسندند.
افزون بر اینها، کشور پادشاهی ایران در زمان خاندان ایران ساز پهلوی، هرگز یک کشور مکتبی و ایدئولوژی زده و ایدئولوژی مهور نبوده است؛ در حالی که رژیم جنایتکار آخوندی، رژیمی تمامیت خواه و مکتبی با ایدئولوژی سیاسی مذهبی است و در واقع این رژیم یک نظام فاشسیت مذهبی به شمار می رود که سرکوب مردم خودش با هر دیدگاه مخالف و هتا متفاوتی را سرکوب می کند.
ایران ما به عنوان یک کشور و یک ملت، حق دارد که به دنبال منافع ملی خود باشد، اما آیا جمهوری اسلامی با حضور نظامی در مناطق بسیاری در خاورمیانه به دنبال منافع ملی است یا منافع خود به عنوان یک رژیم سیاسی غیر مردمی ؟ آیا یک حاکمیت سیاسی مردمی، قانونی و دمکراتیک، جوانان خود را در زندان ها شکنجه داده و به آنها تجاوز جنسی می کند ؟ آیا می توان باور کرد که این رژیم مردمی است در حالی که مردم ایران در فقر و فساد تحمیلی این رژیم روزگار می گزرانند و سن فحشا و اعتیاد به کم ترین میزان بی سابقه ی خود به ترتیب ۱۴ و ۱۱ سالگی رسیده است ؟
پس بی گمان نه تنها حکومت الله در ایران اشغالی به فکر مردم ایران نیست، بلکه در تضاد ذاتی با منافع ملی ما گام برمی دارد و تا این رژیم بر مسند قدرت نشسته است، باز هم شاهد دربند کشیده شدن دگراندیشان و وبلاگ نویسان و روزنامه نگاران و کنشگران مدنی و حقوق بشر باشیم.
رژیمی که هتا به سگ های این کشور هم رحم نمی کند و همه بارها خوانده و شنیده ایم که این موجود از دیدگاه نژند اسلامی، نجس را چگونه با آمپول های اسید به دردناک ترین شکل ممکن می کشند.
رژیمی سراپا غرق در گناه کشتار و تحقیر انسان، رژیمی مکتبی است که تنها از سوی الله مشروعیت دارد و نه مردم ایران. این روزها سخت است خانواده ای را یافت که یکی از هموندانش در یکی از بیدادگاه های رژیم، پرونده نداشته باشد.
صدای حقانیت مردم ایران با سکوت رسانه ای و تلوزیون به اصطلاح ملی، در نطفه خفه می کند و منافع ملی ایران در دریای مازندران و خلیج فارس بازیچه قرار می گیرند تا این حکومت تزویر و ترور همچنان بر سر پا باقی بماند، چون خمینی ضحاک اینگونه گفته است که: “حفظ نظام از اوجب واجبات است”؛ پس به عنوان یک ایرانی، نخستین اولویت هر یک از ما براندازان ولایت ناب محمدی، سرنگونی و نابودی جمهوری اسلامی است. به پیش تا با وعده ی شاهزاده ی عزیز میهن، نافرمانی مدنی خود را گسترش دهیم و آنچه که رژیم از آنها به عنوان مشروعیت خود بهره می برد و از آنها ارتزاق می کند را از آن دریغ کنیم.
روز ۲۶ اردی بهشت ۱۳۸۳، سازمام تروریستی سپاه پاسداران جمهوری اسلامی با یورش به فرودگاه بین المللی تهران موسوم به عمام خمینی حرامزاده، مانع از افتتاح رسمی این فرودگاه شد؛ واقعه ای که بسیاری از مردم اصل و جزییات آن را نمی دانند.
پیش درآمد پیشنهاد ساخت این فرودگاه به سال ۱۳۴۶ و پیشنهاد سازمان ایکائو جهت ساخت فرودگاهی مجهز برای استفاده از توان ترانزیتی ایران بین اروپا و آسیا باز می گردد. این طرح در ۱۳۵۱ و با نام "فرودگاه آریامهر" به تصویب دولت ایران رسید. در سال ۱۳۵۴ (۱۹۷۵ میلادی)، کار ساخت فرودگاه از سوی شرکت های آمریکایی و ایرانی آغاز شد. شرکت آمریکایی عهده دار معماری پروژه، شرکت TAMS نام داشت که قصد تکمیل فرودگاه را تا سال ۱۳۶۲ (۱۹۸۳ میلادی) با یارانه ی ۱ ملیارد دلار داشت، اما با شورش۵۷، این طرح بازایستانده شد و از آن به عنوان یکی از بلند پروازی های شاهنشاه بزرگ ما محمد رضا شاه پهلوی یاد رفت و کنار گزاشته شد. پس از جنگ و در سال ۱۳۷۴، یک شرکت فرانسوی و چند شرکت ایرانی، کار ساخت آن را از سر گرفتند و سرانجام در اردی بهشت ۱۳۸۳ فاز نخست آن به گونه ای ناقص گشایش یافت. فرودگاهی که طرح آغازین آن از سوی حکومت شاهنشاهی ایران برنامه ریزی شده بود، به گونه ای ناقص با بدسلیقگی کامل و با نام عمام خمینی حرامزاده، تبدیل به مهم ترین فرودگاه پایتخت ایران شد !!
ماجرای حمله ی سپاه طی مناقصه ی برگزار شده از سوی وزارت راه و به عنوان یکی از مهم ترین موارد جذب سرمایه گزاری خارجی در ایران، شرکت ترکیه ای - اتریشی "تاو" مسئول بخش های کترینگ و هندلینگ فرودگاه گردید. سازمان تروریستی سپاه پاسداران مخالف جدی این قرارداد بود و فشارهای زیادی وارد کرده بود تا اداره ی بخش های مختلف فرودگاه به این سازمان تروریستی شبهه نظامی واگزار شود.
مورد بعدی اختلاف این بود که سپاه قصد داشت به تقلید از پایگاه یکم شکاری ارتش در مهرآباد، بخشی از فرودگاه تازه را به عنوان پایگاه هوایی خود استفاده کند که به دلیل تناقض با قوانین بین المللی، مورد مخالفت قرار گرفت.
در روز ۲۶ اردی بهشت ۱۳۸۳، فاز نخست از فرودگاه بینالمللی تهران با حضور وزیر راه و ترابری رژیم و مقامات داخلی و خارجی گشایش یافت. در جریان گشایش فرودگاه، نیروهای زمینی و هواپیماهای سوخوی سو ۲۵ سپاه پاسداران به فرودگاه حمله ور شده و مانع از گشایش و فرود نخستین هواپیما در آن شدند. علت حمله، واگزاری بخشی از خدمات فرودگاه به شرکت ترکیه ای "تاو" اعلام شد. سپاه نخستین هواپیمایی که قصد فرود در این فرودگاه را داشت به سمت فرودگاه اصفهان یا مهرآباد هدایت کرد.
آخوند مهدی کروبی فرنشین وقت مجلس رژیم، این اقدام را آبروریزی برای کشور خواند و هیئت دولت خواستار محاکمه ی فرماندهان یورشگر به فرودگاه شد. این اقدام سپاه، روباه سبز سید محمد خاتمی را به شدت عصبانی و وی را تا آستانه ی استعفا پیش برد. احمد خرم وزیر راه و ترابری وقت رژیم، رویدادهای آن روز را اینگونه به یاد می آورد:
"روز گشایش، هواپیمای اماراتی چندین دور بالای سر فرودگاه گشت. شخصن از فرمانده ی سپاه فرودگاه ها خواهش کردم تا باند را باز کند. به آنها گفتم عدم فرود این هواپیما برای کشور و آبروی بین المللی ما بد است. بالاخره اجازه دادند این اولین و آخرین پرواز باشد. البته آقای خاتمی ورود پیدا کردند و اجازه را گرفتند. اما متاسفانه برخوردها ادامه پیدا کرد. وقتی هواپیما نشست، آمدند و اجازه ی پهلوگیری هواپیما به پلکان را نمی دادند. یک ساعت و نیم طول کشید تا مسافران خارج شوند. هواپیما پهلو گرفته بود، در هواپیما را باز نمی کردند، بازهم رفتم و خواهش کردم و بعد از نیم ساعت التماس اجازه ی خروج مسافران را صادر کردند. متاسفانه در همان پرواز وزیر فرهنگ و ارشاد عمان هم حضور داشت. با ایشان برخورد بسیار بدی صورت گرفت به طوری که از دستشویی فرودگاه ایشان را بیرون کشیدند و به یک اتاق بردند. بعد از ماجرا من ده دقیقه از ایشان عذرخواهی می کردم".
مزدور خرم ادامه می دهد: "ساعت سه بعد از ظهر همان روز هواپیمای هما از دبی به سمت فرودگاه عمام می آمد. قرار بود تا این هواپیما در فرودگاه بنشیند که اعلام کردند دیگر اجازه نمی دهیم و باید فرودگاه تعطیل شود. خلبان پرواز فرودگاه جایگزین را اصفهان یا مهرآباد اعلام کرده بود. به این ترتیب، هواپیما با اسکورت سوخو ۲۵ های سپاه به سوی فرودگاه جایگزین حرکت کرد".
پی نوشت: نکته ی جالب در خصوص این رویداد آنجاست که سید حرامزاده محمد خاتمی رییس دولت وقت و احمد خرم وزیر راه و ترابری رژیم، با وجود مقام بالای خود ساعت ها به فرمانده ی سپاه فرودگاه ها التماس می کنند که اجازه بدهد فرودگاه تازه را افتتاح کنند، به گونه ای که این سید خاک بر سر و رییس دولت رژیم، برای فرود هواپیما از فرمانده ی سپاه اجازه می گیرد !! اما در نهایت رویدادهایی که رخ داد، منجر به آبروریزی بزرگی برای جمهوری اسلامی در سطح بین المللی شد.
به کلیه ی یگان های ارتش جمهوری اسلامی دستور داده شده تا عبارت "ارتش ایران" را از متن مراسم دعا و نیایش حذف کنند و به جای آن از عبارت "ارتش انقلاب" استفاده کنند.
این دستور کار که به امضای سرتیپ دوم ستاد علی سامانی معاون نیروی انسانی نزاجا رسیده است، از ۲۲ مهر ماه به یگان ها ابلاغ شده است. اصلاحیه ی تازه شامل هفت دگرش در بندهایی از ماده ی ۱۱۱ آیین نامه ی مراسم و احترام های نظامی نیروهای مسلح مربوط به "دعا و نیایش" می شود که در یکی از آنها تاکید شده تا عبارت "سربازان ایران" از متن دعای مراسم و نیایش حذف و عبارت ضد ملی "سربازان انقلاب" جایگزین آن گردد.
این "اصلاحیه»" که در بعد فرهنگی با هدف دگرش زبان و بیان رایج در "ارتش به اصطلاح ملی" برای تبدیل به "ارتش انقلابی و اسلامی" صادر شده است، در بند دیگری مقرر می دارد که باید به جای کلمه ی "درود" که فرماندهان در هنگام ورود به میدان از آن استفاده می کنند، از عبارت "سلام علیکم" عربی اسلامی استفاده شود.
این خیانت ملی در آستانه ی روز جهانی کوروش بزرگ و به مناسبت ۷ ابان انجام می گیرد.
بیانیه ی مجمع عالی بسیج شهرستان پاسارگاد: انقلاب شکوهمند اسلامی امت بیدار ایران درسال ۱۳۵۷ نمونه ی بارزی از قدرت مردمی اسلام ناب محمدی است که با رهبری و هدایت عبد صالح خدا عمام امة خمینی کبیر و پایمردی، استقامت، فداکاری و پشتیبانی امة غیور سرزمین فارس به ثمر نشست. این درخت تناور که سال های سال با خون علما و شهدا آبیاری گردیده و با هوشیاری فقهای شیعه محافظت شده است، ازهمان اوان شکل گیری توسط استکبار و منافقین کوردل مورد هجمه های ناجوانمردانه قرار گرفت تا سخت ترین شرایط برای حکومت اسلامی به وجو دآید.
ترور شخصیت های طراز اول انقلاب، غائله های متفاوت در مناطق مختلف جهت تجزیه ی ایران، کودتای نوژه، حمله ی نظامی آمریکا و شکست مفتضحانه در صحرای تبس و تحمیل جنگ نابرابر ۸ ساله، جنگ نرم و تهاجم فرهنگی وکودتای ناموفق رنگی ۸۸ و "روز جعلی ۷ آبان به عنوان تولد کوروش و تحریم های ظالمانه و راه اندازی و سازماندهی داعش و اخیرا هم جریان اقلیم کردستان عراق ازاین دست می باشد.
از آنجاکه دشمن، بصیرت و حضور انقلابی مردم را دید و اذعان نمود، برنامه ریزی گسترده تری را با استفاده از ابزارهای مختلف در راستای براندازی نظام و سست نمودن بنیان خانواده در نظام اسلامی و به تبع آن درشهرستان پاسارگاد در دستور کار قرار داده و با استفاده از ابزارهای مختلف جنگ نرم مثل فضای مجازی، شبکه های ماهواره ای، اعتیاد و غیره، باعث به وجود آمدن مشکلات فرهنگی و معضلات اجتماعی عدیده ای در سطح شهرستان شده است.
لذا امت حزب الله، شهید پرور، انقلابی و جامعه ی بسیجیان شهرستان پاسارگاد طی ۶ بند ذیل بیانیه را به تیید می رسانند:
۱. ما معتقدیم انقلاب اسلامی محدود به سال ۵۷ نبوده و تا انقلاب جهانی مهدی زهرا سلام الله علیهما جاری است. به پاس قدردانی از این نعمت بی بدیل الهی که آرزوی پیامبران و ائمه ی معصومین تا پای جان از آن حفاظت، حراست و پاسداری خواهیم نمود.
۲. امة شهید پرور و بسیجیان با بصیرت، توطئه های دشمن استکباری را رصد نموده و واقفیم که قضیه ی جعلی روز ۷ آبان به عنوان سالروز تولد کوروش، خروجی اتاق فکر استکبار جهانی، ملی گرایان و سلطنت طلب ها بوده و اجازه نمی دهیم که از مجموعه ی میراث فرهنگی پاسارگاد سو استفاده کرده و به این بهانه به نظام جمهوری اسلامی و دین مبین اسلام اهانت نمایند و از مسئولان امر درخواست داریم که با تمام توان به صورت ید واحد با این افراد برخورد قاطع صورت گیرد.
۳. با توجه به اینکه هر ساله تعداد زیادی از گردشگران داخلی و خارجی از مجموعه ی میراث فرهنگی پاسارگاد بازدید می نمایند، ولی متاسفانه هیچ سود و منفعتی عاید عموم اهالی بخش و شهرستان پاسارگاد نمی گردد. از نماینده ی محترم مردم در مجلس شورای اسلامی و مسئولان شهرستان با توجه به محرومیت شهرستان و خشک سالی های اخیر انتظار داریم که رایزنی لازم جهت اداره ی مجموعه ی میراث فرهنگی پاسارگاد به صورت هیئت امنایی صورت گیرد.
۴. امة انقلابی شهرستان پاسارگاد از مسئولان کشور و شهرستان انتظار دارد با توجه به نیت و نقشه ی شوم دشمن جهت سو استفاده از میراث فرهنگی پاسارگاد، برنامه ای جهت مقابله با ملی گرایی و سلطنت طلبی آنان تدارک دیده و نگزارند از این مقوله سو استفاده نمایند و وجهه ی شهرستان شهید پرور پاسارگاد را بد جلوه دهند.
۵. امة حزب الله شهرستان پاسارگاد از فرماندار محترم شهرستان و دیگر مسئولان انتظار دارند که از تمام ظرفیت نهادها و سازمان ها بهره گرفته تا از وجود شهدای گمنام در بخش پاسارگاد حداکثر بهره برداری لازم انجام شود و احداث یادمان شهدای گمنام در اولویت برنامه های شهرستان قرار گیرد تا این فضای فرهنگی به رونق ویژه ای برسد.
۶. ما مردم شهید پرور شهرستان پاسارگاد اعلام می داریم همانگونه که در نهضت عظیم عمام روح الله و دفاع مقدس، بهترین عزیزانمان را فدای اسلام و انقلاب اسلامی نموده ایم و ده ها شهید و جانباز و آزاده، سند صداقت ماست، آماده ی جان فشانی در هر جایی که عمام امة اراده فرمایند، از فلستین و لبنان و سوریه و عراق گرفته تا یمن و عربستان و هر جایی که جبهه ی حق و مقاومت نام گیرد، به خصوص میدان جنگ نرم و قضیه جعلی ۷ آبان هستیم.
بانک داری موسوم به اسلامی که از سوی خمینی و خمینی زادگان اختراع شد، امری جدای از سیاست پول جهانی نبود؛ یکی از بهانه های اینگونه نام گزاری این نوع بانک داری در ایران به عنوان “اسلامی”، “ربای بانکی” اعلام شده ای بود که ظاهرا در قرآن از رباخواری منع شده است:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا الرِّبَا أَضْعَافًا مُضَاعَفَةً ۖ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ. ای کسانی که ایمان آورده اید، ربا را دو چندان و چند برابر نخورید. سوره ی آل عمران - آیه ی ۱۳۰
اما اشتباه نکنید... منظور از این آیه این نیست که “رباخواری نکنید” !! مفسران علوم قرآنی، نام این دست آیه ها را “آیه های محکم” گزاشته اند، زیرا به گفته ی خودشان شنونده و خواننده را بی نیاز از تفسیر و تاویل می نماید و این یعنی منظور آیه از ظاهرش پیداست.
برای درک مغلطه و سفسته ی پنهان در این آیه که همیشه بازیچه ی دست آخوندها بوده و هست و خواهد بود، دو نمونه آورده می شود تا منظور دقیق آن درک شود:
- هرگاه پزشک قرصی برای درمان به شما بدهد و تجویز کند در صورت داشتن درد آن را مصرف کنید اما تاکید نماید که در هر مرتبه بیش از دو بار از آن را مصرف ننمایید، پس شما درک می کنید که همواره مصرف آن قرص ها تا دو عدد مجاز می باشد.
- هنگامی که یک جهانگرد با روادید وارد فرودگاه مقصد می شود، مامور اداره ی مهاجرت با زدن یک مهر بر روی آن به شما اجازه ی ورود می دهد؛ در توضیح آن مهر نوشته می شود که: “دارنده ی این گزرنامه بیش از یک ماه حق ماندن در این کشور را ندارد”. معنای این جمله اینست دارنده ی این گزرنامه بیشینه تا ۳۰ روز مجاز به اقامت در آن کشور می باشد.
از اینرو، آنچه که با توجه به مثال های بالا از این آیه برگرفته می شود، اینست که الله دانا به مومنانش دستور داده ربا را “دو برابر” و “چند برابر” نخورند و معنای صریح این آیه اینست که ربا “تا یک برابر” یعنی “تا صد در صد” شرعا مجاز می باشد و منظور الله از حرام شناختن “ربا”، همانا ربای بیش از صد در صد بوده است.
خمینی در دجالی گری، توانست گوی سبقت را هم از آموزگاران خود بدزدد و هم از رقیبان هم سن و سال و هم دوره ای خود. وی به پشتوانه ی سرمایه داری و مالکیت زمین و پشتیبانی ها اعتقادی توده ی مردم توانست بر خر مراد سوار شود و در سن بیش ۸۰ سالگی بر اریکه ی قدرت تکیه بزند.
در همه ی فرتورهایی که از آخوند خمینی از سوی رژیم اسلامی انتشار یافته، وی را در حالی نشان می دهند که وی مورد استقبال مردم سیه روزی قرار می گیرد تا بدین روش او را در مهوریت توجه و محبوبیت نشان دهند. اما این مردم فریبی بزرگ و شیادانه، راه اغفال و فریبن توده هاست، توده هایی که با دیدن هر یک از این فرتورها، بارها و بارها گریسته اند !! اما بد نیست به فرتور زیر نگاهی بیندازیم که وی را در حالی همراه با آخوند خونخوار آیت الله خلخاللی نشان می دهد که در اوج شور کزایی حسینی توده های سفله مغز و فریب خورده، بی خیال و بی اعتنا در گوشه ای از اتاق لمیده و دستش را به زیر چانه اش زده و انگار نه انگار که الله پرستان در بیرون از اتاق دارند خود را برای وی جر می دهند:
خمینی که در پاسخ به خبرنگار ایتالیایی اوریانا فالاچی که از وی پرسیده بود شما بر خلاف وعده هایی که در فرانسه دادید، دارید اقدام می کنید و آزادی مردم و مطبوعات را از آنها گرفته اید، وی می گوید که: “خدعه کردم”؛ و این یک ترفند آخوندی برای حل معضلی است که در همان زمان دچارش هستند، یعنی فریب دادن و دروغگویی با دادن وعده و امید دروغین به دیگران، که در این مورد این فریب و نیرنگ به بهای جان ده ها هزار ایرانی تمام شد !!
هم دستی مرگبار روشنفکرنمایان دینی که به درستی پهن خوشبو نامیده می شوند، از جریان اسلام گرایی به سرکردگی خمینی دیو صفت، تیر خلاص به ملت ایران و دودمان شاهنشاهی نبود؛ بلکه سکوت کسانی تیر خلاص بود که در میان نبرد روشنایی یعنی دولت قانونی و تاریکی یعنی شورشیان و خرابکاران و سرخ ها و سیاه های مرتجع، لب به خموشی گزیدند و با سکوت خود در کاردار به سود شورشیان اقدام کردند. کسانی که همیشه به فکر جان و مال و حال و روز آن هنگام خود بودند و دغدغه ی فردایی را داشتند که مبادا هتا اندکی خدشه دار شود.
بخش نخست این جستار را در اینجا و بخش دوم را در اینجا بخوانید
در تازی نامه و سیره ی نبوی، زنها از جایگاه فروتری نسبت به مردان برخوردار هستند و ارزش سوگند خوردن و شهادت دادن زن نسبت به مرد کمتر است؛ شهادت یک زن با شهادت یک مرد در اسلام تبعیض کار برابر نیست؛ بر اساس نص قرآن برای یک امر، شهادت دو نر کافی است، حال آنکه برای همان مورد باید چار زن شهادت دهند، یعمی یک مرد برابر با دو زن ارزش گزاری شده است؛ در ضمن شهادت زنان از اینروست که نر الله پرستی در کار نباشد وگرنه اسلن به شهادت دادن زنان رجوع نخواهند کرد، یعنی در اسلام شریف هتا ادای سوگند و گواهی دادن با اولویتی نرینه همراه است. تازی نامه در این باره اینگونه تبعیض را برقرار کرده است:
- "وَ اسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ مِنْ رِجالِكُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَداءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْداهُما فَتُذَكِّرَ إِحْداهُمَا الْأُخْرى"، یعنی: دو نفر از مردان خود را شاهد بگيريد و اگر دو مرد نبودند، یک مرد و دو زن از كسانى كه مورد رضايت و اطمينان شما هستند برگزينند تا اگر يكى انحرافى يافت، ديگرى به او يادآورى كند. (ماده گاو، ۲۸۲)
همانگونه که در این نژند آیه می بینید، نه هتا نابرابری وجود دارد و اولویت با سوگند و گواهی دادن نر الله پرست همراه است، که هتا در صورتی که زنی هم لازم باشد تا شهادت بدهد، هتمن باید یک نر همراه آنها باشد وگرنه سوگندشان ارزش و اعتباری ندارد. این آیه هتا در همان حال هم به یک زن اکتفا نمی کند که بگوید یک زن و یک مرد برای شهادت کافیست، بلکه چنان به زن بدبین است و وی را خار می پندارد که الله دیوانه فرموده دو زن باید باشند که اگر یکی از آنها انحراف داشت! آن زن دیگر به او یادآوری کند که دارد چه می گوید یا باید چه بگوید! افزون بر این یک نر می تواند دو بار سوگند بخورد و شهادت دهد و گاهی اسلن هتا لازم نیست که دو نر بر امری شهادت دهند.
شگفت انگیز است!! این توحش خانه ی الهی ارزش زن را در حد گاو و گوسپند پایین آورده است؛ این دین اگر هیچ کاستی نداشته باشد، صد در صد ضد زن است. البته به اصطلاح روشنفکران مذهبی یا همان پهن های خوشبو، دیدگاه دیگری دارند.
الله حرامزاده برای توجیه نقض حقوق اشکار بانوان، مزخرفی پرانده است که با صراحت نر را بر ماده ی الله پرست برتری می دهد؛ توجه داشته باشد که اینها تازه حقوقی است که الله مدینه برای مومنات در دید گرفته است، ورنه زن نامسلمان کلن از حیض انتفاع ساقط است و دارای هیچ حقی نیست. الله ددخود در بیان توجیه چرند خود اینگونه به زر درآمده است:
- "يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلّهِ وَ لَوْ عَلى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيراً فَاللّهُ أَوْلى بِهِما"، یعنی: اى كسانى كه ايمان آورده ايد! كاملن به عدالت قيام كنيد. براى الله شهادت دهيد؛ اگرچه به زيان خود شما يا پدر و مادر و نزديكانِ شما بوده باشد؛ زيرا اگر آن ها غنى يا فقير باشند، الله سزاوارتر است كه از آنان حمايت كند. (نساء، ۱۳۵)
شاید در نگاه نخست این آیه ربطی به سخنی که گفته ام نداشته باشد، اما لازم است بدانید که آخوند مصباح یزدی برای این آیه تفسیرهایی عنایت فرموده که دقیقن برای توجیه سخن الله، فرش سرخ پهن کرده است؛ بخش هایی که بیشتر بوی ضد زن بودن می دهند را برجسته و زیرخط دار کرده ام. وی می نویسد:
"در اين زمينه، مسائل فراوانى مىتواند مطرح شود؛ از جمله اين كه آيا در همه موارد، شهادت دو زن هم عرضِ شهادت يك مرد است يا مواردى نيز هست كه در آن ها شهادت مرد و زن مساوى باشد؟ طرح اين گونه مسائل به حوزه فقه تعلّق دارد. پرسش هايى كه در اين جا بايد به آن ها پاسخ بدهيم، عبارت است از:
ا. چرا اصل بر اين است كه مرد شاهد شود و گواهى دهد ؟
ب. اگر مرد براى تحمّل و اداى شهادت، أولا و أصلح است، چرا قرآن شهادت زن را نيز پذيرفته و آن گاه آن را معادل نصف شهادت مرد دانسته است ؟
در پاسخ اين پرسش ها بايد گفت كه شاهد گرفتن، تحمّل شهادت و اداى آن، همه بدين منظور است كه حقّى ضايع و پايمال نشود؛ از اين رو براى شاهد، وجودِ دو صفت، شرطِ لازم است.
۱. در مقام تحمّل شهادت، هوشيار و زيرك باشد و وقايع را به دقّت ضبط كند.
۲. در مقام اداى شهادت، تحت تأثير احساسات واقع نشود و هرچه را شاهد و ناظر بوده، بى كم و كاست و بدون افزايش و پيرايش باز گويد. ممكن است شاهد در مقام اداى شهادت، تحث تأثير احساسات خود قرار گيرد و حق را زير پا گذاشته، به سود كسى گواهى دهد فقط به اين سبب كه آن كس پدر يا مادر، خواهر يا برادر، شوهر يا زن يا فرزند يا يكى از خويشاوندان و دوستان او است يا به اين علّت كه آن شخص، فقير و درمانده است يا مانند اين ها.
اگر جنس مرد و زن، در داشتنِ دو وصفِ مذكور مقايسه شوند، روشن خواهد شد كه مردان در هر دو جهت از زنان برتر هستند؛ بنابراين، مردان براى تحمّل و اداى شهادت از زنان شايسته ترند؛ به همين جهت، اصل بر اين است كه مرد شهادت دهد؛ همان گونه كه در كارِ قضا و داورى نيز امر بر همين روال است؛ افزون بر اين كه حضور مردان در جامعه و هنگام وقوع حوادث بيش تر است.
در بسيارى از موارد، اگر شهادت زن مقبول و معتبر نباشد، حقوقِ فراوانى تضييع خواهد شد. به طور معمول از كسى مىخواهند تحمّل شهادت كند كه همواره در دسترس دو طرف مسأله باشد تا اگر اختلافى بين آن ها پيش آمد بتوانند او را حاضر كنند و از وى شهادت بخواهند. پيدا است كه در هر اوضاع و احوالى، هميشه يك يا دو مرد در دسترس نيست؛ بنابراين ناگزير بايد شهادت زن را هم معتبر دانست تا هرگاه مردى با آن اوصاف يافت نشد بتوان زنان را به تحمّل و اداى شهادت فراخواند. حال كه بسنده كردن به مرد، سبب از ميان رفتن و لگدمال شدن بسيارى از حقوق مىشود، و از اين جهت، شهادت زن نيز مقبول است؛ امّا اين پرسش كه چرا شهادت زن هم عرض شهادتِ مرد نيست، در پاسخ مىتوان گفت كه زن نه در مقامِ «تحمّلِ» شهادت، قدرت لازم را دارا است، نه در مقام اداى آن؛ در نتيجه، از آن جا كه ممكن است زنى واقعه را فراموش كند يا تحت تأثير احساسات و عواطف خود قرار گيرد و به هرحال، از حق عدول كند و به گمراهى بيفتد ـ چنان كه در آيه نيز به حكمتِ اين حكم اشاره شده است ـ احتياط، حكم مىكند كه زن ديگرى را همراه وى سازيم تا احتمال حق كشى و خطا كاهش يابد". (محمّد تقى مصباح يزدى، جزوه حقوق و سياست در قرآن، درس ۲۱۰.)
آیا به توضیحی بیش از این نیاز دارید تا بدانید روح زن ستیزی الله و الله فروش تا چه اندازه تاریک و ژرف است ؟ اگر در خانه کس است، یک حرف بس است.
اینها احکامی است که از دیرباز بر هازمان ایرانی تحمیل شده است؛ هم اکنون این دستورهای پستینه و نژند در چارچوب فردیدهایی به عنوان قوانین مجازات اسلامی بر انسان ایرانی جاری و اعمال می شود؛ بایسته است در اینجا نگاهی به توحش های سازمان شده ی الهی در چارچوب قانون، نگاهی بیندازیم:
- در بررسی ارزش شهادت زن در این قوانین آمده است: حد لوات با شهادت چار مرد عادل که آن را دیده باشند ثابت می شود. (قانون مجازات اسلامی، ماده ۱۱۷) و در ماده ی دیگری تصریح می کند که: شهادت زنان به تنهایی یا به همراه مرد، لوات را اثبات نمی کند. (قانون مجازات اسلامی، ماده ۱۱۹)
- قذف (نسبت و اتهام زنا یا لوات) با دو بار اقرار یا با شهادت دو مرد عادل اثبات می شود (قانون مجازات اسلامی، ماده ۱۳۷)
- در صورتی که راه اثبات شرب خمر، شهادت باشد، تنها با شهادت دو مرد عادل ثابت می شود. (قانون مجازات اسلامی، ماده ۱۷۰)
- محاربه و افساد فی الارض از راه های زیر ثابت می شود:
الف - با یک بار اقرار به شرط آنکه اقرار کننده بالغ و عاقل و اقرار او با قصد و اختیار باشد.
ب - تنها با شهادت دو مرد عادل. (قانون مجازات اسلامی، ماده ۱۸۹)
- در یکی از راه های اثبات سرقتی که موجب حد است، تنها نیاز به شهادت دو مرد عادل است. (قانون مجازات اسلامی، ماده ۱۹۹)
- قتل عمد تنها با شهادت دو مرد عادل ثابت می شود (قانون مجازات اسلامی، ماده ۲۳۷، بند الف)
- زنا چه موجب حد جلد (تازیانه) باشد و چه موجب حد رجم (سنگسار)، با شهادت چار مرد عادل یا سه مرد عادل و دو زن عادل ثابت می شود. (قانون مجازات اسلامی، ماده ۷۴)
- در صورتی که زنا تنها موجب حد جلد باشد، به شهادت دو مرد همراه با چار زن عادل نیز اثبات می شود. (قانون مجازات اسلامی، ماده ۷۵)
- شهادت زنان به تنهایی یا به همراه شهادت یک مرد عادل، زنا را اثبات نمی کند، بلکه در مورد شهود مذکور حد قذف طبق احکام قذف جاری می شود. (قانون مجازات اسلامی، ماده ۷۶)
- قتل شبیه عمد یا خطا، با شهادت دو مرد عادل یا یک مرد عادل و دو زن عادل یا یک مرد عادل و قسم مدعی ثابت می شود. (قانون مجازات اسلامی، ماده ۲۳۷)
ننگ بر تاریخ سیاه ملت ایران که چنین احکام ددمنشانه ای بر مردمانش چیره است و مردم از خموشی به زبونی و خفت درافتاده اند؛ ننگ بر چنین مردمی.
آیت الله شیاد روح الله خمینی که بنا بر رسوم فراماسونری لقب “معمار بزرگ” انقلاب گرفته است، در روزهایی که به تازگی بر مسند قدرت در ایران تکیه زده بود، در یکی از سخنرانی هایش ضمن توپیدن به فکل کراواتی های روشنفکرنمای انقلابی همچون بازرگان و دار و دسته ی خائن جبهه ی ملی، بیان می کند که:
“در هر انقلابی که واقع می شود، پشت سر آن یک چند هزار از این فاسدها را در مراکز عام می آیند دار می زنند و آتش می زنند، تمام می شود قضیه”:
آری، شاید برای بسیار از مردم، شنیدن این سخنان خمینی ضحاک باور کردنی نباشد، اما به راستی روزگاری بود که خمینی چنین می گفت و خمینی زادگان چنین می کردند و این هرگز از ذهن و دل خون مردم سرزمین ما پاک نخواهد شد؛ زیرا میان ما ملت ستمدیده ی ایران و استعمار جهانی به عاملیت آخوندهای ضد ایرانی، “یک دریا خون” وجود دارد.
خمینی در حالی دستور به کشتار صدها هزار تنی ایرانیان مخالف و معترض می دهد که از همان آغاز خمینی زادگان بر ثروت و خون این مردم سوار شده، فرزندانشان را به کام مرگ کشانده و اموال آنان را مصادره یا غارت نمودند و بر همه ی منابع ثروت ملی این کشور سوار گشتند و به یک عمر به نام “ملی بودن منابع” چپاول کردند و اکنون همان منابع و شرکت های نفتی و پتروشیمی را به بهانه ی خصوصی سازی، از نو مصادره کرده و به حساب های شخصی خود افزوده اند.
در این غفلت و بی تفاوتی مردم نسبت به “تاراژ ایران و ثروت هایش”، ایرانیان نه یک ملت که هزاران ملت و دسته اند.
در این کشور الله زده ی زیر خط فقر، فقاهت پیشگان دست پرورده ی برادران شرلی صفوی، تخم نفاق و خرافه را در سرتاسر نفوس این مملکت گسترانده اند و نسل اندر نسل را برده و مومن به خدایی موهوم کرده اند که بت های زنده و مرده ی شان، حکم دستگاه پول سازی و تثبیت حاکمیت و قدرت آخوندهایی است که از آستین انگل ستان بیرون آمده اند.
می خورند و می برند و چپاول می کنند و هتا یک نفر هم در بدنه ی حاکمیت این رژیم سراپا غرق در فساد و تباهی دلش به حال این مردم و این مملکت نه می سوزد و نه می تواند کاری از پیش برد. کودکان از مهد کودک از سوی آخوندی مغزشویی می شوند که داستان راستان تجاوز به کودکانشان شهره ی خاص و عام است.
دزدی های صدها ملیون دلاری و هزاران ملیارد تومانی برادران مخلص بسیج و سپاه از جیب این ملت در فقر نگاه داشته شده، شیره ی جان این مردم را کشیده است و برای هیچ کس رمقی نمانده است. مردم ایران در حالی برای چند ملیون تومان اندک دست و پا می زنند و جوانان نه کار دارند و نه می توانند تشکیل خانواده دهند که همین رژیم ولایت مدار الله پرست، یا علی یا علی گو، به جرم “شرب خمر” جوانان این کشور را به تازیانه ی اسلام عزیز می سپارد.
اکنون که اسلام، این دین خفقان و ستم بر توده های همیشه سرکوب شده، اینگونه سازمان یافته علیه انسانیت به پا خواسته است و دین فروشان به حکومت داری رسیده اند و برای همه ی جهان خط و نشان می کشند و جنگ زرگری به منظور بقای خویش راه می اندازند، پس تکلیف آن همه اخلاقیاتی که در بطن اشعار فردوسی و سعدی و حافظ، آشکار و عیان است چه می شود ؟
آیا غیرت ایرانی تنها با ۷ آبان است که معنا پیدا می کند ؟! و آیا صدها هزار کودک کاری که آمار از تجاوز ۹۵ درصدی به این کودکان می دهد، هیچ رگی را در تن این ملت غیور آریایی تحریک نمی کند ؟
در روز ۷ آبان هر چه فریاد داریم بر سر ولایت فقیه بکشیم. این دکان دارانی که بر جان و مال ما سروری می کنند را یک بار برای همیشه پایین بکشیم و حقوق و آزادی پایمال شده ی خود را استیفا کنیم. در این روز که به مناسبت "کوروش بزرگ" نام گزاری شده است، بر سر خدایی عرب فریاد بکشیم که همیشه ی روزگار برای این کشور بد خواسته است و پیراوانش علیه این مردم بد کرده اند.
روز نکبت جمهوری اسلامی را سوگواری کنیم و ۷ آبان را با شکوه هر چه تمام تر برگزار نماییم و آن را به همه ی جهان و همه ی رسانه های پارسی زبان و غیر پارسی زبان بفرستیم و جهان را از شکوه خود به وجود آوریم و صدای دادخواهی خود را به گوش همه برسانیم. یادمان باشد، هدف از این روز و در این روزگار، رهایی از ستم آخوندی و سرنگونی تمامیت جمهوری اسلامی است.
جمهوری اسلامی شاید بتواند با موشک برای جهان شاخ و شانه بکشد، اما از درون بسیار شکننده تر از آنست که بتواند صدای مخالفت را هتا از یک شهروند خبرنگار یا یک وبلاگ نویس بشنود. این غول، از درون بسیار ضعیف است زیرا ما همه با هم آن را تا بدین نقطه رسانده ایم و تضعیفش کرده ایم.
دانلد ترامپ رییس جمهور جنجالی ایالات متحده، به تازگی و در پی سخنانش درباره ی پایبند نبودن رژیم ولایت فقیه به “روح برجام”، همچنین نسبت به پول کلان و هنگفتی که جمهوری اسلامی از دولت باراک اوباما تلکه کرده است نیز، واکنش نشان داد. در این مورد وی بیان داشت که رژیم عدل اسلامی ولایت فقیه با دریافت ۱۵۰ ملیارد دلار از این کشور، می توانست به هر فرد ایرانی مبلغ ۸.۵ ملیون تومان پرداخت کند و دست از تحقیر ملی مردم این کشور به ازای پرداخت با منت ماهیانه ۴۰ هزار چندغاز بکشد.
ترامپ نه تنها عزم را جزم کرده تا سازمان تروریستی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی رژیم را در سیاهه ی رسمی گروه های تروریستی این کشور جای دهد، بلکه تهدید نموده چنانچه جمهوری اسلامی به نقطه ای از انعطاف ناپذیری بر سر مواضع سلطه جویانه ی خود در خاورمیانه و نظام بین الملل برسد که “برجام تنها تکه کاغذی برای پیشبرد راهبرد نظامی رژیم باشد”، این کشور هم از برجام بیرون خواهد رفت و هم واکنشی سرسختانه علیه سازمان تروریستی سپاه نشان خواهد داد.
هم اکنون ۲۷ وزیر خارجه ی پیشین آمریکا در نامه ای به کنگره خواستار آن شده اند که این کشور در برجام باقی بماند؛ سیاستمداران جمهوری خواه کاخ سپید اما نظر دیگری دارند و با توجه به رویکرد عملگرای ترامپ در برابر افراد، گروه ها و کشورهای پشتیبان تروریست، انتظار می رود که کار به میل کاخ سپید پیش رود و زمینه برای کندن ریشه ی نفاق در خاورمیانه به سرکردگی رژیم خونریز ولایت فقیه چیده شود.
حضور سردار قاسم سلیمانی در عراق، یک فرماندار با همه ی اختیارات تام از سوی دیکتاتوری رژیم است که ضمن دخالت در امور داخلی کشورهای عراق و سوریه، از یکسو هم جلوی تجزیه طلبی اقلیم کردستان عراق نسبت به اشغال کرکوک و سنجار را گرفته است و هم رژیم سوریه ای را تا اکنون ابقا کرده که تا گردن در خون مردم خودش غرقه است و علیه مردم بی دفاع خود از بمب شیمیایی استفاده کرده است. از اینرو، قاسم سلیمانی نه یک فرد خوب، بلکه یک صلاح الدین ایوبی در خدمت خلیفه ی تهران است که البته جهانگیری خودش را دارد.
واکنش کاخ سپید به جمهوری اسلامی در حالیست که شاخه ی اسپانیایی شرکت فولکس واگن از سرمایه گزاری در ایران صرف نظر کرده است و قرار است در فروش هواپیماهای بویینگ به جمهوری اسلامی نیز تجدید نظر شود.
اگر شرایط به سود آمریکا بچرخد و دولت دانلد ترامپ موفق شود دو چالش اساسی علیه بحران امنیتی جهان یعنی کره ی شمالی و جمهوری کزایی خمینی ضحاک را به خوبی مهار کند، البته شاهد یک درگیری تمام عیار بر سر اسراییل و با بهانه ی سوریه میان آمریکا و روسیه خواهیم بود که در این نبرد، جبهه بندی جنگی از هم اکنون پر آشکار است.
واهمه ی بزرگ برای تمامیت ارضی و مردم ما اما از دید منطقه ای البته، یکی تجزیه طلبان دست نشانده ی اسراییل و انگلستان در اربیل و حضور و پایستگی الله پرستان تروریست داعش است.
اسلام کزا که دین تحمیلی یک ملیارد و نیم انسان بدبخت است، دین دورویی و غارت و دین چپاول مردم ستمدیده از سوی ثروت اندوزان مومنی است که از همان دین برای آخرت موهوم خود سپری ساخته اند و خون مردم در رنج و ستمکش را در شیشه می کنند. به بهانه ی دین، سالانه صدها ملیارد دلار از پول این مردم در اقصا نقاط جهان و از جمله کشور الله زده ی ایران، صرف موهوم پرستی و خرافات کزایی دینی و محمدی می شود و جیب خون آشامانی به نام آخوند و بسیجی و سپاهی پر می شود که تنها دغدغه ی شان پاسداری از ولایت فقیهی است که دستش به خون هزاران ایرانی آغشته است. مردمی که خرد را به کناری نهاده و عقیم وارانه وهم مهربانی الله را در دل هایشان پرورانده اند و بهای این بی خردی را در جنگ و ستم اقتصادی و تبعیض جنسی و مذهبی و فشارهای اجتماعی و ناکامی های روانی و جنسی پرداخته و می پردازند، اما هرگز حاضر نیستند شک کنند که عمام یازدهمشان “هرگز” فرزندی موسوم به مهدی نداشته است !!
اسلام دین نادانی توده هاست و بر ویرانه های یهودیت و مسیحیت استوار گشته و از همینروست که ضمن پذیرش ذات این دستگاه های مغزشویی و تحمیق، آنها را تحریف شده خوانده تا بتواند نسک و روایتی نوین و تازه تر به دست دهد. اگر پول برای مردم فلک زده ی ایران، چرک کف دست است، برای آخوندهای چنبره زده بر همه چیز این کشور، یک بهانه به منظور سرکوب بیشتر و نگاه داشتن مردم در فقر شعور و درک است تا همچنان بتواند آنها را ترغیب به پرداخت پول در راستای سرسپردگی به رژیمی کند که به معنای واقعی کلمه دین فروش و در جایگاه درست یک حکومت خونریز اسلامی قرار گرفته است.
حقوق بشر هرگز با دین سر سازگاری ندارد و یک بار و برای همیشه باید از این شوخی احمقانه دست بکشیم.
ایالات متحده یا بهتر است بگویم مجموعه شرکت های خصوصی اطلاعاتی و امنیتی، نفتی و بانکداران خصوصی بین المللی که این کشور و دارایی هایش را به مانند یک شرکت بزرگ در اختیار داشته و می گردانند، با رویکردی تهاجمی به پیش می روند تا بر دیگر منابع موجود در کشورهای دیگر سلطه یابند. ایالات متحده که بازیچه ی انگل ستان و اسراییل است، اکنون خیز نهایی خود به منظور پایان دادن به دوره ای کهن و نهادینه کردن نظم نوین جهانی را برداشته است. دستور کار برای اربابان سرمایه داری جهانی، رویه ای است که از سه بخش: “ایجاد مشکل، ایجاد واکنش و دادن راه حل” تشکیل می شود (In English: Problem, Reaction, Solution).
بر اساس این راهکار، نخست مشکلی را هدفدار و با انگیزه (ها) یی ایجاد می کنند و سپس واکنش مردمی به وجود آمده را با رسانه ها و از راه سیاست مداران و شرکت هایی که تقاضای مردم را برطرف می کنند، جهت دهی می نمایند و سپس خودشان راه حل مورد نظرشان را مطرح می کنند. بدین ترتیب همان راهکاری برای همان مشکل ایجاد شده اجرا می گردد تا ساختار اجتماعی، سیاسی، یا اقتصادی به گونه ای دگرگون گردد که نه به سود مردم و ملت ها که به سود همان کسانی باشد که مالک سرمایه ها هستند و از ابزار قدرت به منظور چیرگی بیشتر و قدرت بیشتر بهره می برند.
نمونه های ایجاد این مشکل ها در قالب های کلان به دو شکل “انقلاب” و “جنگ” دیده می شوند. همه ی انقلاب ها و جنگ ها از اینرو مهندسی شده بوده و نقش عوامل ایجاد کننده ی آن همیشه نقشی سطحی است و این افراد سرفن مهره هایی تربیت شده هستند که دستورها را اجرا می کنند.
همانگونه که اسنودن پیشتر در یکی از افشاگری های خود بیان داشت که بن لادن زنده است و در جزیره ای در هاوایی زندگی می کند، ابوبکر بغدادی نیز زنده است. صدام حسین نیز که مهره ی خودشان بود، همچنان زنده است و در جزیره ی “هاولند” زندگی می کند.
در حالی آمریکا ادعا کرده است که بن لادن را کشته است، که تنها شاهد این ماجرا خود آمریکاست و شاهد مکر این روباه البته دم خودش است !! در حالی صدام به دار به اصلاح مجازات آویخته شد که دو فرایند مهم “مهار ذهنی” و “جراحی پلاستیک” بر روی بدل های صدام انجام شده بود و ابوبکر بغدادی که هیچ کس هیچ توضیح راست و درست و دقیقی نسبت به تامین سرمایه های گروهک تروریستیش نداده است، فردی است که به ناگهان از ناکجا سربرمی آورد، دستار به سر می شود و با یک دست قرآن و با دست دیگر اسلحه، شریعت ناب محمدی را بر اساس سوره های الصف و محمد آیه های ۴ پیاده می کند، نفت سرزمین های اشغال شده را معلوم نیست به چه کسی می فروشد اما معلوم هست که چه کسانی از آن سود می برند !! صدها تروریست چشم آبی از اروپا و آمریکا راهی همین مناطق اشغال شده ای می شوند که در محاصره ی نیروهای آمریکایی، جمهوری اسلامی، دولت سوریه، ارتش روسیه و خود عراق است !!
از میان این همه حصار پفکی، نیرو وارد و نیرو خارج می کنند، نفت می فروشند، قله و مایحتاج وارد می کنند و زمانش که برسد آرام آرام کوچک و کوچک تر می شود و مانند سرطانی که کوچک شده و این توهم را ایجاد می کند که از بین رفته است، در عین اینکه به همه می قبولاند که دولت اسلامی عراق و شام برای همیشه از بین رفته است، بار دیگر و به یکباره سربرخواهد آورد و این بار نه تنها بدخیم تر خواهد شد که به راستی دولت اسلامی به مرزهای ایران و چاه های بصره هم خواهند رسید تا رویای از نیل تا فراتی که اقلیم خودسر نتوانست آن را برای اسراییل محقق کند را جامه ی عمل بپوشاند.
این یک پیش بینی است، اما الگوی سرطان از دید من بهترین الگو برای تشابه سازی داعش است.
به این توجه کنید که اگر صدام نبود، اگر خمینی خونخوار نبود، جنگی هشت ساله هم نبود !! اگر خمینی نبود و صدام بود، جنگی به وجود نمی آمد و اگر اعلاحضرت شاهنشاه ایران را با نیرنگ و خیانت از قدرت برکنار نمی کردند، هرگز دیوی به نام خمینی بروز نمی کرد و این داستان اسلن آغازی نمی داشت. پس بازی این نقشه، یک آغاز دارد که همیشه آن آغاز خود آغازی دیگری داشته است و این زنجیره ادامه دارد، همانگونه که ادامه داشته است.
جمهوری اسلامی در این میان نقشی کلیدی بازی می کند؛ رژیمی تمامیت خواه و فاشیست مذهبی که دقیقن الگویی مذهبی از روی اسراییل است با مرکزیت دینی رسمی در هسته ی خود. هتا آخوندهای ولایت فقیه هم به مانند خاخام های یهودی به سربازی نمی روند اما هر دو از جیب ملت می خورند و کارشان پرورش سفلگی و خرافات دینی و سواری کردن روی مردم است.
بازی میان این و آن، راه انداختن صفحه ی شترنج و رنگ کردن مردم و ایجاد دسته و جناح و حزب، سرخ و سپید کردن آنها و ایجاد شکاف میان سیاه و سپید، یک بازی است که همه دوست دارند هر جور شده در آن بازی کنند. آنچه که فراسوی این بازی وجود دارد اما، حقوق بشر، آزادی و مردم سالاری واقعی و استیفای حقوق از دست رفته و تاریخی انسان است.
کلیت همه ی این بازی ها، مجموعه ای است از بازی هایی درون بازی های دیگر که ریشه در تاریخ درازنای انسان دارند و دامنه هایش تا به امروز کشیده شده اند. مردمی که امروز در حال چیدن میوه هایی هستند تلخ یا شیرین، از گزشته هایی که دانه های همان درخت کاشته شده و درخت هایش داشته شده اند و باغبانانی داشته و آب و کود و خاک از برای رشد و شکوفاییشان صرف شده تا این میوه امروز، چه تلخ و چه شیرین، به دست امروزیان برسد.
زندگی یک بازی است و هیچ مفهمومی به جز مفهوم “قدرت” نیست که آن را ایجاد می کند، ادامه و قوام می دهد و به آینده می رساند.
ابوبکر یک نام نیست، یک رمز است و شاید علت این رمزگزاری این باشد که نخستین خلیفه ی اسلام پس از محمد، ابوبکر بود.
یک پژوهشگر جنجال برانگیز انجیل: "داستان ایسا بدین منظور جعل شده بود تا تهی دستان را آرام و ساکت کند".
این پژوهشگر مدعیست مسیحیت یک برزش تبلیغاتی پیچیده ی حکومتی بود که برای آرام و خاموش کردن موضوعات مربوط به جهانگیری روم مورد بهره برداری قرار گرفت.
یک پژوهگشر انجیلی و جنجال برانگیز آمریکایی، در هفته ی گزشته آغاز به نخستین اظهارش در لندن کرده است تا کشفی را عرضه کند که مدعیست می تواند این داستان را ثابت کند که ایسا مسیح به عنوان سامانه ای از مهار ذهنی اختراع شده است تا بیچارگان را به بردگی بگیرد.
ژوزف آتویل (Joseph Atwill) که نویسنده ی کتابی با عنوان “مسیح سزار: توتطئه ی رومی برای اختراع مسیح” (Caesar’s Messiah: the Roman Conspiracy to Invent Jesus)، ادعا می کند که مسیحیت به عنوان یک دین آغاز نشده بلکه، واقعن یک برزش تبلیغاتی پیچیده ی حکومتی بود که به منظور فرونشاندن احساسات مربوط به موضوعات جهانگیری روم مورد بهره برداری قرار گرفت.
در همایش “مسیح پنهان” که در تالار کانوی (Conway Hall در هولبورن (Holborn) به مدت یک هفته در روز شنبه برگزار شد، آقای آرتویل نظریه اش را عرضه خواهد کرد که عهد جدید از سوی اشراف سده ی نخست میلادی رومی نوشته شده است و اینکه آنها کاملن داستان ایسا مسیح را جعل کرده و از خودشان نوشته اند.
با ترسیم دیدگاه هایش در وبلاگی که بر روی اینترنت منتشر می کند، جناب آرتویل می نویسد: “مسیحیت ممکن است به عنوان یک دین مورد توجه قرار گرفته باشد، اما به راستی بدین منظور توسعه یافته و مورد استفاده قرار گرفته است تا به عنوان سامانه ای از مهار ذهنی کار کند تا بردگانی را تولید نماید که باور داشته باشند که خداوند دستور به بردگی آنان داده است”.
آقای آرتویل می گوید که اقدامات به شورش و خیزش از سوی فرقه های یهودی که در انتظار دررسیدن به اصطلاح “منجی (مسیح) سلحشور” در فلستین هستند، یک مشکل همیشگی برای جهانگیری روم بود و پس از آنکه این جهانگیری همه ی ابزار و وسایل رسمی برای سر و کار داشتن با این مشکل را از دست داد، متوسل به جنگ روانی شدند.
آرتویل به PRWeb.com گفت: “آنها گمان کردند که راه بازایستاندن گسترش فعالیت تبلیغی یهودیان متعصب و مشتاق، این بود تا یک سامانه ی اعتقادی رقیب برای آن بتراشند”.
“اینجا بود که داستان منجی آشتی جو اختراع شد”.
“به جای جنگ الهام بخش، این مسیح اینگونه انگیزش ایجاد می کرد که طرف دیگر صورتت را برای خوردن سیلی بگیر و یهودیان را ترغیب می کرد تا “به سزار تسلیم شوند و عطیه بخشی کنند” و مالیات هایشان را به روم بپردازند”.
آقای آرتویل ادامه می دهد: “هر چند مسیحیت می تواند برای برخی آسایش داشته باشد، اما همچنین می تواند بسیار آسیب زننده و سرکوب کننده هم باشد، یک شکلی از مهار ذهنی موذیانه و پر از توطئه که منجر به پذیرش کورکورانه ی غلام و برده بوده، فقر و جنگ در تمام درازنای تاریخ شده است”.
تا به امروز، به ویژه در ایالات متحده، از این دین استفاده شده است تا یک پشتیبانی برای جنگ را در خاورمیانه به واسطه ی آن ایجاد کنند”.
در جای دیگری آقای آرتویل می نویسد: “در حقیقت او (ایسا) می تواند تنها شخصیت افسانه ای در ادبیات باشد که همه ی داستان زندگیش را می تواند در دیگر منابع رهگیری کرد. یک بار که این منابع همگی لخت و عار دفن شدند، به همین سادگی دیگر چیزی باقی نمی ماند”.
آرتویل می گوید هنگامی این مورد را کشف کرد که در حال مطالعه ی عهد جدید در کنار مطالعه ی “جنگ یهودیان” نوشته ی ژوزفیوس بود؛ این کتاب، تنها روایت تاریخی اول شخص بازمانده از یهودیه ی سده ی نخست می باشد.
جناب آرتویل ادعا می کند که آغاز به توجه کردم به توالی موازی ها میان این دو متن کرده است.
آترویل ادعا می کند که: “آنچه که به دید می رسد بسیاری از پژوهشگران از آنها طفره رفته اند، اینست که توالی رویدادها و مکان های ماموریت های تبلیغی مسیح، کم و بیش به مانند توالی رویدادها و مکان های اردوکشی های نظامی جهانگیر روم تیتوس فلاویوس (Titus Flavius) می باشد که از سوی ژوزفیوس توصیف شده اند”.
این مدرکی روشن از یک الگوی عمدن ساختار سازی شده است.
با نگاهی به داستان های پیشین، زندگی نامه ی مسیح به راستی ساختار سازی شده است به ویژه از روی زندگی نامه ی سزار.
ریچارد داوکینز، زیست شناس فرگشتی انگل ایسی و نویسنده که به خوبی برای دیدگاه های ضد دینش شناخته شده است، چند روز پیش پیوندی را به نشریه ای توییت کرد که تبلیغ این رویداد در لندن را انجام می داد.
البته وی سپس توییت کرد: “RT به تاییدیه اشاره نمی کند. من واجد شرایط دادوری پنداشت آرتویل نیستم. سرفن فکر کردم ممکنست ارزش نگاه کردن داشته باشد”.
نظریه ی آقای آرتویل به سادگی یکی از دسته هایی است که به عنوان "نظریه های توطئه ای انجیل" شناخته می شوند.
این نظریه ها به شکلی همگانی دربرگیرنده ی این پیشنهاد هستند که انجمن های مخفی، مدرسه های راز و دیگر دین ها، از داستان افسانه ای ایسا بهره برده اند تا جهانگیری روم را در زیر سایه ی یک دولت دینی، یکپارچه کنند.
اسلام واپسین دین ادیان سامی است که پس از هزار و چار صد سال از شمشیرکشی های خلفا و اصحاب رسولش، توانسته بر بخش های بزرگ و مهمی از جهان چنگ انداخته و مردم آن سرزمین ها را به برکات ناب محمدی آشنا سازد. اکنون و پس از هزار و چار صد سال، اسلام تنها دینی است که بر اعدام، سنگسار، بریدن دست و پا و گردن زدن اصرار دارد و این موارد را در قالب “شریعت یا فقه اسلامی” و در چارچوب یک “حکومت اسلامی” دنبال می کند.
به تازگی اما موج گسترش اسلام با ورود مهاجرین الله پرست به اروپا شدت گرفته و شاهد ادعای مسلمین در ایجاد “پلیس شریعت” و گنجاندن “قوانین اسلامی” در کشورهای اروپایی هستیم؛ امری که در دهه های آینده منجر به نهادینه شدن اسلام به عنوان یکی از بزرگ ترین دین های اروپا یا هتا تنها دین بزرگ و پر جمعیت این قاره خواهد شد.
مسلمانان نخست وارد خاک کشورهایی با دین و فرهنگی متفاوت می شوند و سپس با بالا رفتن شمار جمعیتشان، با دست آویز کردن دو عنصر “دمکراسی” و “حقوق بشر”، خواهان به اصطلاح “برابری مذهبی” می شوند. در نمونه هایی که تاکنون جهان به خود دیده است، دو کشور جعلی بنگلادش و پاکستان، دو کشور عمده و پر جمعیتی هستند که ضمن رواج الله پرستی در آن و بالا رفتن و تمرکز نفوس الله پرست در آن، از کشور مادر خود یعنی هندوستان بزرگ، اعلام استقلال کرده و این کشور را در پی نقشه ی استعماری انگل ستان، تجزیه کردند.
فرایند اسلامی سازی جهانی به چم (به معنای) یک سامانه ی حقوقی دولتی یا ملی به منظور ایجاد حکومت اسلامی (حکومت قرآنی یا شریعت و فقه اسلامی) می باشد و این بدان معنا خواهد بود که تا سال ۲۵۰۱، نیمی از جمعیت جهان در زیر سایه ی قانون اسلام زندگی خواهند کرد. زنگ هشداری که هم اکنون جهان آزاد باید از شنیدنش بر خود بلرزد.
از آنجا که با الگوی بنگلادش و پاکستان، الله پرستان پس از در اختیار گرفتن حق تابعیت یک کشور و همچنین مالکیت سرزمین، ادعای خاک و تشکیل حکومت می کنند، بی توجهی اروپا به واردات الله پرستان به اروپایی که مظهر تمدن نوین و آزادی های فردی و اجتماعی است، نه نشانگر یک غفلت جهانی، بلکه انجام یک فرایند جهانی سازی اسلامی می باشد؛ توطئه ای که در پس آن می توان به راهبرد جهان شمول استعمار نوین به سرکردگی انگل ستان و آمریکا اشاره کرد.
فرایند “جهانی سازی اسلام” یا ”اسلام گرایی جهانی”، ترفندی است برای سرکوب آزادی های فردی و اجتماعی. این اقدام با سرنگون کردن رژیم محبوب شاهنشاهی ایران و استحاله ی تمدن شاه و ملت به یک “رهبر امت” آغاز شد و یک حکومت پادشاهی مشروطه را به یک دیکتاتوری اسلامی با سرکردگی مستقیم آخوندها تدبیل نمود. امری که آغاز و پشتیبانی آن، از سوی دمکرات های ایالات متحده و فراماسونری جهانی به سرکردگی بنگاه های سهیونیستی انجام گرفت و در پس همه ی این موارد، رد پای مستقیم استعمار نوین روباه پیر انگل ستان را به خوبی می توان در آن تماشا کرد.
با بالا رفتن آگاهی همگانی نسبت به این توطئه ی در حال انجام، می توانیم از حالت بی تفاوتی و نظاره گر بودن بیرون آمده و با بحث و گسترش مفاهیم انسانی و حقوق بشر مبتنی بر “حقوق ذاتی وغیر شرعی انسان”، دیگران را از دام این توطئه نجات دهیم.
اسلام که بر اساس نص صریح قرآنی (سوره های محمد و الصف، آیه های شماره ی ۴)، بر این باور است که:
“پس چون با کافران برخورد کردید باید گردن هایشان را بزنید تا آنگاه که آنها را سخت بکشتید و از پای درآوردید، پس آنان را به اسارت گیرید و محکم در بندشان کنید تا یا به آزاد کردن بر آنها منّت نهید و یا فدیه (مالی یا اسیری در عوض آن) بگیرید تا آنکه جنگ افزار خود را بر زمین بگزارند؛ این است دستور الله و اگر الله می خواست، خود از آنها انتقام می گرفت واما چنین می کند تا برخی از شما را با برخی دیگر ( مؤمنان را با کفار و کفار را با مؤمنان ) آزمایش کند و کسانی که در راه الله کشته شوند، هرگز الله کارهای آنان را گم نمی سازد و پاداشی وافر به آنها می دهد”.
پس چگونه می تواند دینی آشتی جو و صلح آمیز باشد و با دیگر باورمندان به ادیان دیگر و خداناباوران، کنار آید ؟
هم اکنون در کشورهای نیجریه، مالزی و اندونزی، الله پرستان در حال وارد آوردن فشارهای شدید و سازمان یافته به منظور برپایی حکومت الله از راه تصویب قوانین اسلامی در مجموعه ی قوانین کشوری هستند تا این کشورها را تبدیل به کشورهای زیر حاکمیت قوانین اسلامی کنند؛ و کشورهایی همچون مسر و ترکیه در این امر با بحران روبرو هستند و به زودی به زمان حکومت خلفای اسلامی ایی بازخواهند گشت که جهان را برای سده های متمادی در جنگ و خونریزی فروبردند.
با نگاهی به الگوی پاکستان که در سال ۱۹۴۷ جمعیتش برابر با ۵۰ ملیون تن و شمار کمینه هایش برابر با ۱۲% یعنی ۱۲.۵۰۰.۰۰۰ بوده است، اگر که نرخ رشد کمینه ها همان نرخ رشد جهانی و کنونی ۱.۳ می بود، هم اکنون باید جمعیت این کمینه های دینی برابر با ۲۵.۰۰۰.۰۰۰ تن می بود، اما در عوض، هم اکنون جمعیت کمینه های دینی در پاکستان برابر با ۲% یعنی ۲,۷۰۰,۰۰۰ تن بیشتر نیست !!
این بدان معنا است که کشور الله پرست و جعلی پاکستان، در خلال این ۵۵ سالی که از کشور هندوستان تجزیه شده است، ۲۲,۳۰۰,۰۰۰ انسان با دین های دیگر را یا مجبور به دگرش دین کرده یا از کشور بیرون نموده یا آنها را کشته است !! و به دید نمی رسد که همان سازمان های به اصطلاح جهانی مدافع حقوق بشر همچون عفو بین الملل، اسلن و ابدن هیچ مشکلی با این قضیه داشته باشند.
زمان آن فرارسیده و البته هنوز دیر نیست تا جهان آزاد از سرطان در حال گسترش اسلام به خود بیاید.
اسلام همچون یک دین و آیین در جوامع بشری مورد پذیرش قرار گرفته است. اسلام مدعیست که خدایش همان خدای ایسا و موساست و دنباله ی این جریان به ابراهیم و نوح و آدم می رسد. در این میان مغالطاتی چند انجام شده است که این جستار تلاش می کند به بررسی آنها بپردازد.
گور حضرت آدم در شهر نجف در عراق، به درازای این گور دقت کنید و قد حضرت را تصور کنید !!
پیش از هر چیز، باید به عبارت “دین” دقت نمود که اسلام بر روی خود گزاشته است. دین واژه ای است از ریشه ی پهلوی “دئنه” به چم (معنای) وجدان که در اوستا نیز به کار رفته است و اسلام نیز همچون دیگر ادیان سامی، داعیه ی آوردن مرام وجدان برای انسان را دارد، حال آنکه در مباحث فلسفی و علوم انسانی، وجدان معنایی مستقل و جدای از دین دارد. نکته ی بد در اینست که رفتار و دستورهای اسلامی و قرآنی، نه تنها بر خلاف وجدان انسانیت حکم می کنند، بلکه با فرایند ایمان سازی با ساز و کار ترس و طمع یعنی ترساندن از فرجام دهشتناک در جهنم موهوم و دادن وعده و عید برای کامجویی در بهشت، ذهنیت مردم مومن را در یک چرخه ای قرار می دهد که راه گریزی به جز تن دادن به خواسته های دینی نداشته باشند.
برای نمونه قرآن که خود به چم “متن و خوانش دینی مقدس” می باشد، دستور به بریدن دست و پا می دهد و دستور به آغاز جنگ با انسان هایی را می دهد که از دید الله موهوم و پیغمبر خونخوارش، جزو کافران و مشرکان دسته بندی شده اند و امر می کند که آنها را هر جا که دیدند گردن بزنند. از اینرو رفتار طالبان و داعش و بوکوحرام و دیگر گروهک های تروریست الله پرست، رفتاری کاملن منطبق با کلام الله مجید می باشد و اگر بسیاری از این احکام در بخش هایی از کشورهای الله زده اجرا نمی شوند، نه به دلیل اسلامی بودن آن حاکمیت ها یا خوب بودن اسلام است (اسلام به ذات خود ندارد عیبی)، بلکه به دلیل ساختار سکولار حکومت های آنان است.
اجرای حد تازیانه در کشور الله زده ی مالزی. به حضور باشکوه مردم همیشه در صحنه ی مسلمان دقت کنید...
اجرای حکم حد بانوی عزیز ایرانی لیلا بیات پس از ۱۰ سال به جرم نوشیدن الکل. این حکم در حالی به اجرا درآمد که وی بنا به در خطر بودن جانش از دولت نروژ درخواست پناهندگی کرده بود و پس از گزشت ۱۰ سال از صدور حکم، در نهایت این حکم الهی بر او اجرا شد
در تازی نامه نوشته شده:
انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فسادا ان یقتلوا او یصلبوا او تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف او ینفوا من الارض ذلک لهم خزی فی الدنیا و لهم فی الآخرة عذاب عظیم).
کیفر آنها که با الله و پیامبر می جنگند و در روی زمین دست به فساد می زنند، این است که اعدام شوند (به صلیب کشیده شوند یا به دار آویخته گردند) یا دست راست و پای چپ آنها یا واروونه ی آن بریده شوند و یا از سرزمین خود تبعید گردند. این رسوایی آنها در دنیاست و در آخرت مجازات بزرگی دارند. آیه ی ۳۳ سوره ی مائده
چنانچه صفت کافر بر روی کسی گزاشته شود - بر اساس فقه کزایی اسلام و سیره ی نبوی و تفسیر آخوندها بر اساس احادیث - وی شامل یکی از این موارد خواهد شد و شدت عملی که آخوندها در درازنای تاریخ از خود نشان داده اند، بیشتر مشمول کشت و کشتار مردم شده است تا تبعید.
اسلام همچنین یک دین سیاسی است یا بهتر است گفته شود که اسلام یک مرام سیاسی و حکومتگراست که دارای بارقه های دینی در بطن خود می باشد و اساس اسلام بر دو رکن دین و حکومت گزاشته شده است. پیامبر زن باره ی اسلام، هنگامی که در مکه بود نتوانست عرض اندام کند و دین نوپای خود را عملی سازد، اما هنگامی که در محیط مساعدی چون مدینه وارد شد، نخستین کاری که انجام داد ایجاد حکومت اسلامی بود و از آنجا آغاز به یورش به کاروان های مکیان در سر راه به شام می کرد. جنگ هایی که پیامبر خونخوار اسلام، یا خود آغازگر آن بوده است یا به دستور مستقیم او انجام می شده اند که از آنها به عنوان “غزوه” یاد می شوند.
برای هازمان رو به رشد بر اساس ارزش های اخلاقی و وجدانی انسانیت، ایجاد حکومت دادگر و قانون مدار بر اساس قوانین حقوق بشری و رفع تبعیض از همه ی مردم با هر مرام و مسلک دینی و غیر دینی، نه تنها اسلام بلکه همه ی ادیان دیگر به ویژه یهودیت و مسیحیت، به مانند یک مزاحم راه آزادی و یک سرطان حضور دارند. لازمست که ضمن پاک سازی نهادهای گوناگون اجتماعی از رنگ و بوی هر آنچه که ریشه در دین دارد، هم زمان بر روی اخلاقیات و وجدان انسان نیز به شدت و فعالانه کار کرد، زیرا مردم جهان خواسته و ناخواسته بیشتر مفاهیم این چنینی را به گزاف از دین وام گرفته اند و انسان ها باید متوجه شوند که اخلاق و شرافت و حقوق و... با آنها زاده می شود و مصادره ی این موارد از سوی دستگاه سرکوبگر و مصادره گر دین، یعنی تجاوز آشکار و کهن به شعور و اراده ی آزاد انسان.
اعدام در برابر دیدگان مردم در پاکستان همه ی ما ایرانیان در بند استبداد سیاسی و فاشیسم مذهبی رژیم ضحاک ولایت فقیه، آگاهیم که امروز چه دزدی های کلان چند ملیارد دلاری در بدنه ی رژیم تا مغز استخوان فاسد جمهوری اسلامی، روی می دهد و به یک اخبار معمولی و روزمره تبدیل شده است و دیگر کسی از شنیدن آنها دچار شگفتی نمی شود. اینها در حالیست که ملیون ها ایرانی، به بانک های حکومتی و خصوصی بسیار مقروض هستند و بهره های سنگینی را بابت همان پول هایی باید بپردازند که پیشتر در اثر تبعیض و دزدی از خودشان به عنوان یک حق برای دارا بودن یا داشتن کار، دریغ شده است.
هتا یک نفر از اختلاسگران رژیم را هم نمی توان دید که با او برخوردی صورت گرفته باشد که هم حقوق مردم استیفا شود و هم پول های دزدی بازگردانده شوند و هم جلوی دیگر دزدی های سازمان یافته ی ارکان گوناگون رژیم را بگیرد. از یک حکومت فاسد این توقع ابلهانه است که بخواهیم جلوی مفسدان را بگیرد و تنها گزینه ی ما برای ایران آزاد، سرنگونی تمامیت ولایت فقیه و ایجاد یک حکومت سوسیال سکولار دمکرات به معنای واقعی کلمه می باشد. نکته ای که دهه ها پیش، زنده یاد شاهپور بختیار به خوبی به آن اشاره کرد و گفت:
“اگر به دولت اجازه دهند که مستقر شود و به وظایفش عمل کند، من قول می دهم که کشور را به سوی یک سوسیال دمکراسی واقعی سوق دهم”.
واپسین نخست وزیر پادشاهی مشروطه همچنین در جای دیگری می گوید:
“به مانند گالیله که می گفت زمین می چرخد، به شما می گویم هر چه می خواهید بگویید، زمین می چرخد. دمکراسی تنها راه حل ایران است، هر چه قدر دشوار باشد، هر چه قدر ما ناپخته باشیم”. این پاسخ ایشان به این پرسش بود که:
“اگر بختیار دوباره به گزشته بازگردد و نخست وزیر شود، آیا همان اقدامات دمکراتیک را در برابر انقلابیون انجام می دهد یا خیر”.
اکنون که نه تنها با دزدان و مفسدان برخوردی صورت نمی گیرد و رژیم عملن در جلوگیری آنها نه اینکه ناتوان و درمانده باشد، بلکه خود از درون دارای چند دستگی های بسیاری است و هر بخشی به فکر جیب و آینده ی خودش می باشد، اما در همان قرآن کزا حکمی برای دزدی صادر شده است که البته بر اساس تفسیر فضله آخوندهای دین فروش، شامل دزدان دله دزد می شود و نه کلان دزدان. در آیه ی کزا در مصحف خونین قرآن در این باره می خوانیم:
دست مرد دزد و زن دزد را به كيفر کاری كه انجام دادهاند، به عنوان یک مجازات الهی قطع كنيد و الله توانا و حكيم است. اما آن كس كه پس از ستم كردن، توبه و جبران نمايد، الله توبه ی او را می پذيرد زيرا الله آمرزنده و مهربان است !! آیه های ۳۸ و ۳۹ سوره ی مائده
نکته ی پایانی:
اگر اسلام خوب بود، پس از ۱۴۰۰ سال، فرجام ما این نبود که گر ما خرد داشتیم، کجا این سرانجام بد داشتیم...
در پی ۳۹ سال تحمیل عقیده و استبداد دینی و نظامی بر مردم ایران از سوی جمهوری اسلامی، یکی از بزرگ ترین و پایدارترین آسیب هایی که به تمامیت آب و خاک ایران به واسطه ی خیانت سران رژیم ولایت فقیه صورت گرفته است، امروزه به شکلی دردآور و معضلی بزرگ جلوه گر شده است: “چالش بر سر ایرانی ماندن شاخاب پارس”.
کشورهای عربی منطقه که فرش سرخ و تخت زرین برای نیروهای مسلح آمریکا و بریتانیا به راه انداخته اند و به واسطه ی شرارت های منطقه ای جمهوری اسلامی، همیشه به خوبی توجیه شده اند که نگزارند سلاح های رنگ و وارنگ کشورهایی همچون آمریکا، انگل ستان، فرانسه، روسیه و هتا سوئد و بلژیک روی دست سازندگانشان باد کند.
خلیج فارس همیشه و از لحاظ تاریخی، نام ایران و کشور پارس را بر روی خود داشته است و این نه تنها از حیث تاریخی برای ایرانیان بسیار مهم است، بلکه از لحاظ سیاسی و از دیدگاه امنیت ملی و نگاهداشت این منطقه ی راهبردی، برای ایران و آینده ی ایران نیز بسیار مهم است. در این راستا، خیانت سران رژیم در “به رسمیت شناختن” عبارت ضد ملی و جعلی “خلیج عربی”، یک خیانت تاریخی محسوب می شود.
به تازگی هتا دانلد ترامپ رییس جمهور ایالات متحده نیز، در سخنرانی پیش از بیان دیدگاه کاخ سپید درباره ی برجام، خطاب به روزنامه نگاران، مردم ایران را “ملتی تروریست” خطاب کرد و به روزنامه نگاران گفت به زودی یک سخنرانی ایی را خواهید شنید که برایتان بسیار جالب خواهد بود. در آن سخنرانی نیز، وی نخستین رییس جمهور این کشور بود که خلیج همیشه فارس را با عنوان جعلی خلیج عربی خطاب قرار داد:
وقتی ترامپ ملت ایران را یک ملت تروریست خواند
در این حال واکنش خشمناک کاربران ایرانی در اینترنت، در رسانه های آمریکایی بازتاب گسترده و نافذی داشت:
در روزگاری که جهان به بهانه ای دیوی که خود به جان ایران انداخته است، یعنی همان جمهوری خونریز اسلامی خمینی، پیوسته در تلاش برای به چالش کشیدن ارکان ملی، تاریخ ملی، حقوق ملی و تاریخی ایران و هتا زبان باستانی و بالنده ی پارسی است، مردم ایران با رژیمی ددخود و سرکوبگر روبرو هستند که ضمن در فقر غرقه کردن مردم، تهدیدهای امنیتی و سرکوب آزادی های فردی و اجتماعی در ایران، رویکردی دژخیمانه در برابر خلیج فارس اتخاذ کرده است.
سید محمد احمدی نژاد یک یهودی تبار و یهودی مخفی (آنوسی) است. رسوایی یهودی بودن وی هتا در سانه های غربی هم بیان شده و تصویرش در روزنامه رفته، کسی است که هم با دمپایی خودش اسراییل را تهدید پفکی می کند و هم مفاصلش برای عمام زمان خیلی درد می گیرد و آرتروز می کند !! این رییس جمهور رژیم، در ضمن همان فردی است که هم صدای با عرب های دست اندر دست آمریکا و بریتانیا، به زیر عنوان جعلی خلیج عربی می نشیند تا به عنوان یکی از بلند پایه ترین مقامات رژیم، آن را رسمن تایید نماید.
هتا در آغاز حکومت آیت الله ها، آیت الله خون آشام خلخالی، خلیج همیشه فارس را با عنوان گزاف “خلیج اسلامی” خطاب قرار داد. این آخوند که قصاب شرعی خمینی خونخواره بود، هتا به قصد ویرانی تخت جمشید به سوی این مکان لشگرکشی کرد و اگر به همت استاندار پارس نبود، تخت جمشید همان هنگام با خاک یکسان شده بود؛ همان کاری که رژیم آخوندی اسلامی با آرامگاه رضا شاه بزرگ پدر ایران نوین نیز کرد، هر چند پیکر این بزرگ مرد ایران پرست، هرگز در آنجا به خاک سپرده نشده بود. سعید جلیلی پیروی خلف آیت الله خلخالی نیز، پس از سال ها گزشت از مرگ این آیت الله آدمخوار، برای بار دیگر و این بار با استفاده از عبارت “خلیج دوستی”، تمامیت ارضی و آبی ایران را در طبق خیانت گزاشت. وی نیز خیلی اتفاقی، دبیر شورای عالی امنیت ملی رژیم بود !! به گزارش خبرگزاری حکومتی مهر در تایید این اقدام ضد ملی توجه کنید:
همچنین به حضور دیگر یهودیان مخفی (آنوسی) که البته دیگر مخفی نیستند، می توان به محمد علی رامین معاون مطبوعاتی و اطلاع رسانی وزارت به اصطلاح فرهنگ رژیم و سید محمد خاتمی رییس جمهور به اصلاح اصلاحات نیز، یک یهودی مخفی دیگر است که با بنیاد سوروس در ارتباط است در حالی که این بنیاد به دنبال تجزیه ی کشورهاست.
دانلد ترامپ ۴۵ اُمین رییس جمهور ایالات متحده است !! تقریبن هیچ کس هتا فکرش را هم نمی کرد که او به عنوان یک رقیب از لحاظ سیاسی ناشناخته بتواند بر ماده گرگ پیر هیلاری کلینتون پیروز شود، آن هم یک پیروزی نه با احتساب بیشترین آرای مردمی بلکه با قدرت و نفوذ بالای آرای بیشتر الکترال؛ و این بدین معنی است که نخبگان سیاسی (نمایندگان کنگره و مجلس نمایندگان) ترجیح دادند که ترامپ رییس جمهور آینده ی این کشور شود و این یعنی گزینش غیر مستقیم رییس جمهور با اختیاری که قانونن از سوی مردم به نمایندگان داده می شود و این در در حالیست که در رای گیری ایی که مردم مستقیمن در آن نقش داشتند، هیلاری کلینتون با گرد آوردن بیش از سه ملیون رای بیشتر، از ترامپ پیشی گرفته بود.
فرتور اعلا حضرت شاهنشاه ایران بر روی دیوار پشت سر دانلد ترامپ به هنگام سخنرانی وی
انتخابات در آمریکا از راه رای غیر مستقیم مردم انجام می گیرد اما مردم هر ایالت به نامزد مورد نظر خود رای می دهند؛ هر کسی که برنده ی بیشینه ی آرا در آن ایالت شود، شمار آرای انتخاباتی آن ایالت را از آن خود می کند و هر کسی که تا ۲۷۰ رای انتخاباتی به دست آورد رییس جمهور آمریکا قلمداد خواهد شد.
این جستار اما به سیاست زدگی روزمره نخواهد پرداخت و تلاش دارد تا از چشم اندازی دیگر به موضوع نگاه کند.
هیلاری کلینتون اکنون چند سالی است که با رسوایی های سیاسی و اقتصادی گوناگون روبرو است و ویکی لیکس توانست او را به چالشی اساسی بکشد. وی در دفاع از خود، ۵۰۵۴۷ رویه از رایانشانی های (Emails) خود را به وزارت امور خارجه تسلیم کرد تا مورد تفحص قرار گیرد؛ با این حال این اقدامات جهت رد گم کردن و به منظور توجیه اقدام غیر قانونی وی در دو مورد کلان بود:
- استفاده از رایانشانی شخصی به منظور فرستادن مطالب و اسناد محرمانه و فوق محرمانه. - درونمایه ی نامه ها.
اما درباره ی هیلاری، نکات بسیار تاریک بیشتری وجود دارد که به تبار خونی و همه ی زندگی او و خانواده اش بازمی گردد.
در پی زنجیره افشاگری های پژوهشگر و نویسنده ی “تئوری توطئه” جناب دیوید آیک، هیلاری کلینتون به عنوان یک اهریمن پرست با جایگاهی بسیار بالاتر از شوهرش معرفی می شود. این افشاگری ها از سوی بانویی با نام “آریزونا ویلدر” انجام می شود که پرده از حضور هیلاری در مراسم و آیین های اهریمن پرستی برمی دارد. به گفته ی این بانو، بیل کلینتون مهار ذهنی شده است و هیلاری به او رسیدگی می کند. آریزونا همچنین گزارش می دهد که “خزندگان، خاکستری ها و دورگه های انسان - خزنده” را در بسیاری از اماکن زیرزمینی از جمله “منطقه ی بدنام ۵۱ در نوادا” دیده است.
در بخش دیگری از افشاگری هایش علیه خانواده ی کلینتون، آریزونا ویلدر می گوید:
“بیل کلینتون و معاونش ال گور (Al Gore)، یک جفت کامل به حساب می آمدند. دو اهریمن پرست پیشین از گروه هایی متفاوت گفته بودند که ال گور به نوشیدن خون معتاد است. این چیز معناداری است چون آریزونا ویلدر، ایزد بانوی مادر برادری که از دستشان گریخت، به من گفت چگونه ال گور را در حالی که به یک خزنده دگرش شکل می داده در آیین های قربانی انسان دیده است. بسیاری از هموندان اهریمن پرست دچار چنین اعتیادی به ادرنالکروم (Adrenalchrome) هستند که درست پیش از اینکه فرد قربانی شود، در خون ترشح می شود.
ترامپ اما، به مانند دو رییس جمهور پیشین و انقلابی این کشور یعنی آبراهام لینکلن و کندی، از سوی بسیاری از جریان ها و نهادها و قشرهایی در هازمان مورد اقبال قرار نگرفته است؛ هر چند وی نیز همچون لینکلن از حزب جمهوری خواه است و با شعارهای انتخاباتی “تحول بزرگ برای آمریکا” و “بیایید آمریکا را دوباره بزرگ کنیم” به میدان مبارزه آمد.
ترامپ با ریشه های نژادی اسکاتلندی - ایرلندی خود (بریتانیایی)، اکنون رییس جمهوری است که با دستاوردهای دولت اوباما از جمله “بیمه های درمانی همگانی” و “برجام” بیشترین مشکل را پیدا کرده است. ترامپ از لحاظ باور دینی نیز، از فرقه ای از مسیحیت سرچشمه می گیرد که در خود جنبش پروتستان نیز اصلاحاتی را به وجود آوردند و در رابطه با دین، با نگاهی اجتماعی و عملگرا با آن برخورد می کنند.
بوته ی سوزان، نماد فرقه ی مسیحی "مشایخی پروتستان" که باور دینی ترامپ نیز هست
ترامپ مهمان ناخوانده ای برای همه نبود، بلکه بر سر گرفتن قدرت اجرایی و فرماندهی کل نیروهای مسلح آمریکا، میان دو گروه مخفی که خود را در پس صورتک های دمکرات و جمهوری خواه پنهان کرده اند، جنگی چند دهه ای وجود داشت و هر یک برای خود از پیش، رییس جمهور آینده ی آمریکا را تعیین کرده و آن را به رسم آمریکایی ها، در قالب فیلم و سریال و... به مردم القا کرده بودند.
در جریان بیان این "آینده ی برنامه ریزی شده" از سوی این گروه های مخفی دست اندرکار رسانه ها، می توان به تلاش طیف دمکرات به منظور معرفی ۴۵ اُمین رییس جمهور زن ایالات متحده در فیلم سریالی ۲۴ اشاره کرده که در این فیلم، این رییس جمهور زن آمریکایی با “حسن” رییس جمهوری رژیم ولایت فقیه بر سر برجام مذاکره می کند و هتا شمار دقیق سانتریفیوژهایی که باید از رده خارج شوند را نیز ذکر می کند:
در بخشی از این فیلم در فصل هشتم فیلم سریالی ۲۴ که ۱۰ سال پیشتر از آن از تلوزیون در آمریکا پخش شده است، رییس جمهوری آمریکا در این بخش از فیلم فردی است با نام "تیلور". شاید بتوان نام وی را با شخصیت معاونش در فیلم مرتبط کرد که "از قضا" چهره ای شبیه به "رکس تیلرسون" وزیر امور خارجه ی کنونی ایالات متحده دارد. این در حالیست که او به عنوان وزیر امور خارجه ی آمریکا، کفیل ریاست جمهوری نیز هست. بر اساس اصل دوم قانون اساسی ایالات متحده، بخش ۱، عبارت ۶ و همچنین متمم ۲۵ اُم قانون اساسی آمریکا، وی می تواند رییس جمهور آینده ی این کشور به جای دانلد ترامپ شود:
"وظایف و اختیارات رییس جمهور در صورت "برکناری، مرگ، کناره گیری یا ناتوانی از انجام آنها"، رییس جمهور نیز معاون خود، مقام مسئولیت را به عنوان کفیل ریاست جمهوری تعیین می نماید و مقام مزبور بر اساس مقررات، تا زمان رفع ناتوانی یا انتخاب رییس جمهور تازه، به عنوان رییس جمهور انجام وظیفه می نماید".
متمم ۲۵ اُم قانون اساسی ایالات متحده ی آمریکا، به صراحت بیان می دارد که در صورت "مرگ، برکناری یا استعفای رییس جمهور"، معاون او رییس جمهور می شود و همچنین رویه ای برای پر کردن منصب خالی معاونت رییس جمهور نیز معین می نماید.
معاون رییس جمهور و وزیر امور خارجه ی ایالات متحده در فیلم سریالی ۲۴
رکس تیلرسون وزیر امور خارجه و کفیل ریاست جمهوری ایالات متحده
در این فیلم هتا رییس جمهور رژیم هم با برادر خود در هنگام مذاکره با آمریکایی ها حضور دارد و در این راستا به دو نکته باید اشاره کنم:
- رییس جمهور رژیم به همراه برادر خود با نام "فرهاد" حضور دارد و برادر حسن روحانی نیز در هنگام مذاکره با هیئت ۵+۱ حضور داشت و نام او بسیار شبیه نام فرهاد بود: "فریدون" !!
-در این فیلم، مذاکرات در سالنی متعلق به ملل متحد برگزار می شوند و مهور گفتگو بر سر بازرسی آمریکایی ها از مراکز اتمی رژیم، کاهش ۶۰۰۰ سانتریفیوژ و همچنین "ابراز خصوصی" رییس جمهور رژیم به منظور "به رسمیت شناختن کشور اسراییل" در کنار "به رسمیت شناختن تشکیل کشور مستقل فلستینی" در دیدار با رییس جمهور آمریکا می باشد.
باید در اینجا به این نکته اشاره کنم که رسوایی آخوند حسن روحانی در پی مذاکره با نماینده ی اسراییل در سال ۶۵، از سوی دادگاهی در جمهوری اسلامی نیز مورد تایید قرار گرفته است. این جستار را از تارنمای حکومتی رجانیوز در اینجا بخوانید.
در همین راستا، برادری مخفی دیگری که خواستار به قدرت رساندن ترامپ است، در زنجیره برنامه های کارتنی “خانواده ی سیمپسون”، آشکارا به معرفی ترامپ به عنوان رییس جمهور آینده ی این کشور می پردازد، آن هم در ۱۵ سال پیش از آن:
بخشی از سریال کارتنی خانواده ی سیمپسون (Simpsons) که در آن به آشکارا دانلد ترامپ به عنوان رییس جمهور این کشور معرفی می شود. این کارتن ۱۵ پیشتر از تلوزیون پخش شده است
اکنون این جنگ با پیروزی جمهوری خواهان، نه پایان که آغاز شده است. دمکرات ها تحمل نخواهند کرد که ترامپ همچنان بر سر قدرت باقی بماند و همه ی تلاش های رسانه ای، تبلیغاتی و ... خود را انجام خواهند داد تا او را از ریاست جمهوری آمریکا سرنگون کنند. در این میانه، جمهوری اسلامی به دنبال بقای ضحاک گونه ی خودش است. اپوزوسیون ایران به فرماندهی شاهزاده ی عزیز میهن، به خوبی به جهت رویارویی با رژیم خونریز ولایت فقیه با نهاد ریاست جمهوری آمریکا ارتباط موثر و خوب برقرار کرده است. همچنین ترامپ با اشاره به تمدن ایرانی و ضمن ایراد نخستین سخنرانی خود در حالی که فرتور اعلا حضرت محمد رضا شاه فقید بر روی دیوار پشت سر وی قرار داشت، حکایت از مواضع همسو با اپوزوسیون ایرانی دارد.
ترامپ برای ایران یک فرصت است تا ایران نهادهای حقوق بشری و ملی خود را تقویت و رویکرد ضد استکباری اسلامی به سرکردگی آخوندهای دست نشانده ی انگل ستان را به چالش عملی بکشد تا وهم بقای رژیم به بهانه ی اتکا به اروپا، روسیه و چین، یک بار برای همیشه از هم بپاشد.
ترامپ تنها فردی در یکی از بزرگ ترین جایگاه های تصمیم گیری زمین است که هم نسبت به “جهانی سازی اسلام” و “اسلام هراسی” مواضع خوب و درستی دارد و به خوبی درد و بیماری گسترش سرطان اسلام را متوجه است - و البته به همین دلیل و دلایل دیگر، از سوی مخالفان به عنوان دیوانه خطاب می شود - و هم مرد اقدام عملی علیه بحران های امنیتی از سوی رژیم استبدادی آخوندی و کره ی شمالی غارتگر و سرکوبگر مردم خود می باشد.